صفحات: << 1 ... 8 9 10 ...11 ...12 13 14 ...15 ...16 17 18 ... 58 >>
کلاس هنر آموزش رومیزی بانمد دخترام توی مدرسه
توی شهر ما برای هر مراسم یا دور همی از شلیک و صدای تیر استفاده میشود بخصوص از بله برون تا تولد پسر ختنه کنون
تولد و عید ها و شب چله
مراسمات عزاداری که دیگه ..
بنظر من شهر ما نیاز به کارخانه اسلحه سازی دارد
پشت سر النا مزرعه ذرت هست که با ماشین کامباین نصفش درو شده ان شاالله واسه صاحبش سود داشته باشه
چون دولت ذرت و گندم را میخرد متاسفانه امسال کشاورزها ناراضی بودن ?
تئاترهم تئاتری های قدیم بازم خواب
ازوقتی سال 65 مهاجرانی میگفت بایدمرحوم آیت الله هاشمی محترم منصب دایمی پیدا کنه و فروردین سال 88 وقتی حضرت آقا سفری به مشهد داشتن تذکر دادن که دشمن خدشه میکند اردیبهشت هم بعداز انتخابات به خاطر اصرار پسر دکتر بهشتی که از انگلستان آمده بود جلسه کمیته صیانت از آرای
وجه قانونی بگیرد
5اردیبهشت در مشهد اولین بار آقای موسوی رنگ سبز کرد آغازانقلاب رنگی فلیپین با سیاست آمریکا انقلاب زرد اسفند 64 به میل آمریکا یکی یکی انقلاب رنگی راه انداخت چکسلوایی انقلاب مخملی بنفش
ریس جمهور آمریکا پرست گرجستان سال 1382با جنگ داخلی انقلاب صورتی کمرنگ معروف به گل رز را بعداز انتخابات مجبور به استعفادادن ریس جمهور برگزیده کرد
اکراین 1383انقلاب نارنجی اعتراض حامیان غربگرا حریف را مجبور به استعفا
قرقیزستان انقلاب گل لاله 1384
لبنان مخالفان حزب الله 1384رنگ صدر کویت رنگ آبی 1386
1386میانمارزعفرانی
همه جورج سورس انقلاب رنگی اقتصادان بزرگ وسیاستمدار شهروند آمریکا تغییر جوامع غیر غربی رادر جامعه باز
با یکی کردن قیمت ارزش پولهای اروپا
1371شهریور ی داغ برای انگلیس پیش آورد
مکانیز تعلیق پوند را به وجود میآوردکه آقای ظریف کشف کرد
زمان آقای خاتمی اصلاحات راخوب نشان دانست سازمان ملی جوانان را تاسیس کرد
تیم ملی فوتبال هم در دوره دهم انتخابات وضع تب داری داشت وقتی آقای قطبی بعد از مایلی کهن اومد
اما آمدن سرمایه داران به دعوت آقای احمدی نژاد
درگذشت فقیه ومجتهد محبوب همه احزاب وقشرها بزرگ مرد دوران آیت بهجت همه را غمگین کرد
اما انتخاب رنگ سبز درهمه جا برای آقای موسوی وطرفدارانش
هنوز نگران کننده بود
جلسات آقای موسوی وکروبی
سخنرانی ها برای کمیته صیانت از آرا بعداز انتخاب آقای احمدی نژاد
??پس فرمول انقلاب رنگی برای انتخاب حامیان غرب و آمریکا میشود سیاستمدارپولدارجورج سورس+کاندیدای غربگرا
+انتخاب رنگ
+شورش برعلیه رئیس جمهور منتخب مردم که دشمن غربگرایی باشد
=دولت باب دل آمریکا و غرب
زیاده روی در هرچیز خیلی غیر منطقی است بخصوص برای بعضی افراد مثل مبلغان دین.
اگر تاریخ مردم دنیا را بخوانیم حتما با عقاید ومکاتب عجیب یا جالب آشنا میشوید
ولی برای عصر جدید مکاتب و عقاید فرقه شده اند
و وسیله ای برای تفرقه بین ملتی میشود.
اصلاحطلبی در ایران
رژه سپاه دانش در سالروز انقلاب سفید شاه و مردم از بنیادیترین اقدامات اصلاحی در ایران
اصلاح طلبی در ایران مفهومی متفاوت با مفهوم کلی اصلاحطلبی دارد. اصلاح طلبی در ایران با شاخه محافظه کاری پیوند نزدیکی دارد و اگر بخواهیم چارچوب مفهوم ایرانی اصلاحات را با مفهوم تاریخی آن مقایسه کنیم باید آن را نو محافظه کاری بخوانیم. اصلاح طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح طلبی که سوسیال دموکراتها در ابتدا پایه نهادند در آن است که اصلاح طلبی ایرانی اساساً درگیر تغییرات بنیادی نمیشود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت میدهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح طلبی در ایران ارائه میکند.[۱] اصلاحطلبی یک حزب سیاسی نیست؛ یک جریان فکری است که بعد از جنگهای ایران و روس و شکست ایران، آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.[۲]
تاریخچه اصلاح طلبی در ایران ویرایش
تلاشهایی که از زمان شاه عباس اول (۱۵۸۷–۱۶۲۹ میلادی) انجام یافت و توسط او اصلاح طلبی خوانده شد، پیگیری تغییراتی بود که وضع موجود را تثبیت میکرد و این اولین خواسته محافظه کاران بود. این تغییرات تدریجی گرچه جنبه رشد و توسعه داشتند ولی به هیچ وجه بنیادی نبودند. از دیگر نمونههای دیگر اصلاح طلبی در ایران، همچون عباس میرزا و میرزا تقی خان امیرکبیر نیز چیزی جز اصلاحات غیر بنیادی و فرهنگی محور و تدریجی نمیتوان یافت.[۳]
حتی اگر رضاشاه را بزرگترین اصلاح طلب ایران بنامیم او نیز در نهایت اصلاح طلبی متفاوتی با نظر برنشتاین را نمایش میدهد. به نظر میرسد این اصلاح طلبی ریشه در فرهنگ خود محوری شرقی دارد.[۴] در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران نوشته حسین بشیریه بهطور مشروح در مورد شکست اصلاح طلبی بحث شدهاست.[۵] این ریشههای فرهنگی ساختار مفهومی جدیدی برای اصلاح طلبی در ایران ساخته است.
در ایران شاید تنها کسی که با اندیشههای اصلاح طلبی اصیل آشنا بود و تلاشهایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت، محمد مصدق بود.[۶] البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه کار میدانند با این وجود در واقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلابهایی آگاه بود به سوسیال دموکراتها گرایش پیدا کرده بود.[۷] بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح طلبی را در ایران به شکل مدرن و برنشتاینی آن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، به دفعات از مصدق نقل شده بود که مشی من اصلاح طلبیست. اما با این وجود گرایش او به اندیشههای سوسیال دموکرات و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی باعث شد اصلاح طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به کلی توسط محافظه کاران حذف شود.[۷]
محمد رضا شاه پهلوی
پس از آن دوباره مفهوم اصلاح طلبی دراوایل دهه ۴۰ شمسی توسط محمدرضا پهلوی مطرح شد. او نیز همچون پدرش نتوانست تغییر عمدهای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند. تغییرات فرهنگی و اقتصادی هم آنقدر نبود که بتوان گفت ساختارهای بنیادی آن تغییر کردهاست؛ بنابراین شاه که اصلاحات را ناکام یافتهاست تصمیم میگیرد این ساختارها را با برنامهای به نام انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم پی بگیرد.[۸]
دکتر همایون امینی پسر علی امینی در کتاب بربال بحران بخشی ازین تلاش برای اصلاح را نمایش میدهد و اصلاح طلبی را در ایران نوعی نومحافظه کاری میخواند.[۹]
مفهوم اصلاح طلبی پس از انقلاب ویرایش
نوشتار اصلی: جناح اصلاحطلبان جمهوری اسلامی ایران
اصلاح طلبی اسلام گرا در ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مفهوم دیگری یافت. در اولین دولت انقلاب و پس دولت انتقالی مهدی بازرگان در انتخاباتی آزاد ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری رسید. وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، مدعی اصلاحاتی بنیادی چون دوبارهسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور بود. بسیاری بر این باور بودند که بنی صدر به واسطه تحصیل در فرانسه دارای گرایشهای سوسیال دموکرات بود.[۱۰]
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات
پس از سرنگونی بنی صدر، محافظه کاران و تکنوکراتهای ایرانی حکومت را در دست گرفتند. در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم شده بود. گروه محافظه کارتر و گروه دیگر اصلاح طلبان. چپها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق یا سازمان فداییان خلق نزدیک بودند و پس از انقلاب به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمانهای جدیدی یافتند برای مثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اندیشههای آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تاکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهدین خلق جدا شدند. در این میان در میان روحانیت هم اندیشههای نو اصلاح طلبی هرچند کمرنگتر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. مجمع روحانیون مبارز نمونهای از این گروهها بودند که حامیان چپها در میان روحانیون به حساب میآمدند(مجمع روحانیون مبارز). اما در سال ۱۳۷۶ ه.ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، سید محمد خاتمی با شعار رسمی اصلاحات سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سر کار آمد. دولت اصلاحات در پی آن بود که جامعه مدنی در ایران شکل گیرد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام نامه تحصیلات تکمیلی، شکلدهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود.
تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۲۰۰۰م و وقوع قتلهای سازمان یافته[۱۱] توسط گروههای فشار از جمله همین بحرانها بود. اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسیهای مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. در این میان یکی از بزرگترین احزاب تاریخ بعداز انقلاب یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی تأسیس شد جبهه مشارکت یکی از محوریترین اهرمهای جامعه مدنی ایران در سالهای حاکمیت دولت اصلاحات بشمار می آمد که بزرگترین فراکسیون حزبی را با رویکرد اصلاح طلبی در مجلس ششم راهبری میکرد با این وجود به علت نفوذ سنت و محافظه کاری در بخش عمدهای از دولت اصلاحات و اکثریت مردم ایران و همچنین خروج اصلاح طلبان تندرو از مدار اصلاح طلبی و روآوردن به رویکردهای رادیکال انقلابی و براندازی، اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفاً تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت.[۷] با روی کار آمدن دولت یازدهم، به ریاست حسن روحانی که مورد حمایت اصلاح طلبان بود، جنبش اصلاح طلبی ایران وارد مرحلهٔ جدیدی از حیات سیاسی خود شد و تعداد زیادی از اصلاح طلبان به دولت و عرصه سیاسی کشور بازگشتند.
اصلاحطلبی در ایران
رژه سپاه دانش در سالروز انقلاب سفید شاه و مردم از بنیادیترین اقدامات اصلاحی در ایران
اصلاح طلبی در ایران مفهومی متفاوت با مفهوم کلی اصلاحطلبی دارد. اصلاح طلبی در ایران با شاخه محافظه کاری پیوند نزدیکی دارد و اگر بخواهیم چارچوب مفهوم ایرانی اصلاحات را با مفهوم تاریخی آن مقایسه کنیم باید آن را نو محافظه کاری بخوانیم. اصلاح طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح طلبی که سوسیال دموکراتها در ابتدا پایه نهادند در آن است که اصلاح طلبی ایرانی اساساً درگیر تغییرات بنیادی نمیشود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت میدهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح طلبی در ایران ارائه میکند.[۱] اصلاحطلبی یک حزب سیاسی نیست؛ یک جریان فکری است که بعد از جنگهای ایران و روس و شکست ایران، آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.[۲]
تاریخچه اصلاح طلبی در ایران ویرایش
تلاشهایی که از زمان شاه عباس اول (۱۵۸۷–۱۶۲۹ میلادی) انجام یافت و توسط او اصلاح طلبی خوانده شد، پیگیری تغییراتی بود که وضع موجود را تثبیت میکرد و این اولین خواسته محافظه کاران بود. این تغییرات تدریجی گرچه جنبه رشد و توسعه داشتند ولی به هیچ وجه بنیادی نبودند. از دیگر نمونههای دیگر اصلاح طلبی در ایران، همچون عباس میرزا و میرزا تقی خان امیرکبیر نیز چیزی جز اصلاحات غیر بنیادی و فرهنگی محور و تدریجی نمیتوان یافت.[۳]
حتی اگر رضاشاه را بزرگترین اصلاح طلب ایران بنامیم او نیز در نهایت اصلاح طلبی متفاوتی با نظر برنشتاین را نمایش میدهد. به نظر میرسد این اصلاح طلبی ریشه در فرهنگ خود محوری شرقی دارد.[۴] در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران نوشته حسین بشیریه بهطور مشروح در مورد شکست اصلاح طلبی بحث شدهاست.[۵] این ریشههای فرهنگی ساختار مفهومی جدیدی برای اصلاح طلبی در ایران ساخته است.
در ایران شاید تنها کسی که با اندیشههای اصلاح طلبی اصیل آشنا بود و تلاشهایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت، محمد مصدق بود.[۶] البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه کار میدانند با این وجود در واقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلابهایی آگاه بود به سوسیال دموکراتها گرایش پیدا کرده بود.[۷] بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح طلبی را در ایران به شکل مدرن و برنشتاینی آن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، به دفعات از مصدق نقل شده بود که مشی من اصلاح طلبیست. اما با این وجود گرایش او به اندیشههای سوسیال دموکرات و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی باعث شد اصلاح طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به کلی توسط محافظه کاران حذف شود.[۷]
محمد رضا شاه پهلوی
پس از آن دوباره مفهوم اصلاح طلبی دراوایل دهه ۴۰ شمسی توسط محمدرضا پهلوی مطرح شد. او نیز همچون پدرش نتوانست تغییر عمدهای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند. تغییرات فرهنگی و اقتصادی هم آنقدر نبود که بتوان گفت ساختارهای بنیادی آن تغییر کردهاست؛ بنابراین شاه که اصلاحات را ناکام یافتهاست تصمیم میگیرد این ساختارها را با برنامهای به نام انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم پی بگیرد.[۸]
دکتر همایون امینی پسر علی امینی در کتاب بربال بحران بخشی ازین تلاش برای اصلاح را نمایش میدهد و اصلاح طلبی را در ایران نوعی نومحافظه کاری میخواند.[۹]
مفهوم اصلاح طلبی پس از انقلاب ویرایش
نوشتار اصلی: جناح اصلاحطلبان جمهوری اسلامی ایران
اصلاح طلبی اسلام گرا در ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مفهوم دیگری یافت. در اولین دولت انقلاب و پس دولت انتقالی مهدی بازرگان در انتخاباتی آزاد ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری رسید. وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، مدعی اصلاحاتی بنیادی چون دوبارهسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور بود. بسیاری بر این باور بودند که بنی صدر به واسطه تحصیل در فرانسه دارای گرایشهای سوسیال دموکرات بود.[۱۰]
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات
پس از سرنگونی بنی صدر، محافظه کاران و تکنوکراتهای ایرانی حکومت را در دست گرفتند. در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم شده بود. گروه محافظه کارتر و گروه دیگر اصلاح طلبان. چپها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق یا سازمان فداییان خلق نزدیک بودند و پس از انقلاب به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمانهای جدیدی یافتند برای مثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اندیشههای آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تاکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهدین خلق جدا شدند. در این میان در میان روحانیت هم اندیشههای نو اصلاح طلبی هرچند کمرنگتر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. مجمع روحانیون مبارز نمونهای از این گروهها بودند که حامیان چپها در میان روحانیون به حساب میآمدند(مجمع روحانیون مبارز). اما در سال ۱۳۷۶ ه.ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، سید محمد خاتمی با شعار رسمی اصلاحات سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سر کار آمد. دولت اصلاحات در پی آن بود که جامعه مدنی در ایران شکل گیرد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام نامه تحصیلات تکمیلی، شکلدهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود.
تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۲۰۰۰م و وقوع قتلهای سازمان یافته[۱۱] توسط گروههای فشار از جمله همین بحرانها بود. اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسیهای مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. در این میان یکی از بزرگترین احزاب تاریخ بعداز انقلاب یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی تأسیس شد جبهه مشارکت یکی از محوریترین اهرمهای جامعه مدنی ایران در سالهای حاکمیت دولت اصلاحات بشمار می آمد که بزرگترین فراکسیون حزبی را با رویکرد اصلاح طلبی در مجلس ششم راهبری میکرد با این وجود به علت نفوذ سنت و محافظه کاری در بخش عمدهای از دولت اصلاحات و اکثریت مردم ایران و همچنین خروج اصلاح طلبان تندرو از مدار اصلاح طلبی و روآوردن به رویکردهای رادیکال انقلابی و براندازی، اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفاً تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت.[۷] با روی کار آمدن دولت یازدهم، به ریاست حسن روحانی که مورد حمایت اصلاح طلبان بود، جنبش اصلاح طلبی ایران وارد مرحلهٔ جدیدی از حیات سیاسی خود شد و تعداد زیادی از اصلاح طلبان به دولت و عرصه سیاسی کشور بازگشتند.
اصلاحطلبی در ایران
رژه سپاه دانش در سالروز انقلاب سفید شاه و مردم از بنیادیترین اقدامات اصلاحی در ایران
اصلاح طلبی در ایران مفهومی متفاوت با مفهوم کلی اصلاحطلبی دارد. اصلاح طلبی در ایران با شاخه محافظه کاری پیوند نزدیکی دارد و اگر بخواهیم چارچوب مفهوم ایرانی اصلاحات را با مفهوم تاریخی آن مقایسه کنیم باید آن را نو محافظه کاری بخوانیم. اصلاح طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح طلبی که سوسیال دموکراتها در ابتدا پایه نهادند در آن است که اصلاح طلبی ایرانی اساساً درگیر تغییرات بنیادی نمیشود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت میدهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح طلبی در ایران ارائه میکند.[۱] اصلاحطلبی یک حزب سیاسی نیست؛ یک جریان فکری است که بعد از جنگهای ایران و روس و شکست ایران، آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.[۲]
تاریخچه اصلاح طلبی در ایران ویرایش
تلاشهایی که از زمان شاه عباس اول (۱۵۸۷–۱۶۲۹ میلادی) انجام یافت و توسط او اصلاح طلبی خوانده شد، پیگیری تغییراتی بود که وضع موجود را تثبیت میکرد و این اولین خواسته محافظه کاران بود. این تغییرات تدریجی گرچه جنبه رشد و توسعه داشتند ولی به هیچ وجه بنیادی نبودند. از دیگر نمونههای دیگر اصلاح طلبی در ایران، همچون عباس میرزا و میرزا تقی خان امیرکبیر نیز چیزی جز اصلاحات غیر بنیادی و فرهنگی محور و تدریجی نمیتوان یافت.[۳]
حتی اگر رضاشاه را بزرگترین اصلاح طلب ایران بنامیم او نیز در نهایت اصلاح طلبی متفاوتی با نظر برنشتاین را نمایش میدهد. به نظر میرسد این اصلاح طلبی ریشه در فرهنگ خود محوری شرقی دارد.[۴] در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران نوشته حسین بشیریه بهطور مشروح در مورد شکست اصلاح طلبی بحث شدهاست.[۵] این ریشههای فرهنگی ساختار مفهومی جدیدی برای اصلاح طلبی در ایران ساخته است.
در ایران شاید تنها کسی که با اندیشههای اصلاح طلبی اصیل آشنا بود و تلاشهایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت، محمد مصدق بود.[۶] البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه کار میدانند با این وجود در واقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلابهایی آگاه بود به سوسیال دموکراتها گرایش پیدا کرده بود.[۷] بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح طلبی را در ایران به شکل مدرن و برنشتاینی آن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، به دفعات از مصدق نقل شده بود که مشی من اصلاح طلبیست. اما با این وجود گرایش او به اندیشههای سوسیال دموکرات و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی باعث شد اصلاح طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به کلی توسط محافظه کاران حذف شود.[۷]
محمد رضا شاه پهلوی
پس از آن دوباره مفهوم اصلاح طلبی دراوایل دهه ۴۰ شمسی توسط محمدرضا پهلوی مطرح شد. او نیز همچون پدرش نتوانست تغییر عمدهای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند. تغییرات فرهنگی و اقتصادی هم آنقدر نبود که بتوان گفت ساختارهای بنیادی آن تغییر کردهاست؛ بنابراین شاه که اصلاحات را ناکام یافتهاست تصمیم میگیرد این ساختارها را با برنامهای به نام انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم پی بگیرد.[۸]
دکتر همایون امینی پسر علی امینی در کتاب بربال بحران بخشی ازین تلاش برای اصلاح را نمایش میدهد و اصلاح طلبی را در ایران نوعی نومحافظه کاری میخواند.[۹]
مفهوم اصلاح طلبی پس از انقلاب ویرایش
نوشتار اصلی: جناح اصلاحطلبان جمهوری اسلامی ایران
اصلاح طلبی اسلام گرا در ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مفهوم دیگری یافت. در اولین دولت انقلاب و پس دولت انتقالی مهدی بازرگان در انتخاباتی آزاد ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری رسید. وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، مدعی اصلاحاتی بنیادی چون دوبارهسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور بود. بسیاری بر این باور بودند که بنی صدر به واسطه تحصیل در فرانسه دارای گرایشهای سوسیال دموکرات بود.[۱۰]
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات
پس از سرنگونی بنی صدر، محافظه کاران و تکنوکراتهای ایرانی حکومت را در دست گرفتند. در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم شده بود. گروه محافظه کارتر و گروه دیگر اصلاح طلبان. چپها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق یا سازمان فداییان خلق نزدیک بودند و پس از انقلاب به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمانهای جدیدی یافتند برای مثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اندیشههای آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تاکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهدین خلق جدا شدند. در این میان در میان روحانیت هم اندیشههای نو اصلاح طلبی هرچند کمرنگتر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. مجمع روحانیون مبارز نمونهای از این گروهها بودند که حامیان چپها در میان روحانیون به حساب میآمدند(مجمع روحانیون مبارز). اما در سال ۱۳۷۶ ه.ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، سید محمد خاتمی با شعار رسمی اصلاحات سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سر کار آمد. دولت اصلاحات در پی آن بود که جامعه مدنی در ایران شکل گیرد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام نامه تحصیلات تکمیلی، شکلدهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود.
تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۲۰۰۰م و وقوع قتلهای سازمان یافته[۱۱] توسط گروههای فشار از جمله همین بحرانها بود. اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسیهای مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. در این میان یکی از بزرگترین احزاب تاریخ بعداز انقلاب یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی تأسیس شد جبهه مشارکت یکی از محوریترین اهرمهای جامعه مدنی ایران در سالهای حاکمیت دولت اصلاحات بشمار می آمد که بزرگترین فراکسیون حزبی را با رویکرد اصلاح طلبی در مجلس ششم راهبری میکرد با این وجود به علت نفوذ سنت و محافظه کاری در بخش عمدهای از دولت اصلاحات و اکثریت مردم ایران و همچنین خروج اصلاح طلبان تندرو از مدار اصلاح طلبی و روآوردن به رویکردهای رادیکال انقلابی و براندازی، اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفاً تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت.[۷] با روی کار آمدن دولت یازدهم، به ریاست حسن روحانی که مورد حمایت اصلاح طلبان بود، جنبش اصلاح طلبی ایران وارد مرحلهٔ جدیدی از حیات سیاسی خود شد و تعداد زیادی از اصلاح طلبان به دولت و عرصه سیاسی کشور بازگشتند.
اصلاحطلبی در ایران
رژه سپاه دانش در سالروز انقلاب سفید شاه و مردم از بنیادیترین اقدامات اصلاحی در ایران
اصلاح طلبی در ایران مفهومی متفاوت با مفهوم کلی اصلاحطلبی دارد. اصلاح طلبی در ایران با شاخه محافظه کاری پیوند نزدیکی دارد و اگر بخواهیم چارچوب مفهوم ایرانی اصلاحات را با مفهوم تاریخی آن مقایسه کنیم باید آن را نو محافظه کاری بخوانیم. اصلاح طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح طلبی که سوسیال دموکراتها در ابتدا پایه نهادند در آن است که اصلاح طلبی ایرانی اساساً درگیر تغییرات بنیادی نمیشود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت میدهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح طلبی در ایران ارائه میکند.[۱] اصلاحطلبی یک حزب سیاسی نیست؛ یک جریان فکری است که بعد از جنگهای ایران و روس و شکست ایران، آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.[۲]
تاریخچه اصلاح طلبی در ایران ویرایش
تلاشهایی که از زمان شاه عباس اول (۱۵۸۷–۱۶۲۹ میلادی) انجام یافت و توسط او اصلاح طلبی خوانده شد، پیگیری تغییراتی بود که وضع موجود را تثبیت میکرد و این اولین خواسته محافظه کاران بود. این تغییرات تدریجی گرچه جنبه رشد و توسعه داشتند ولی به هیچ وجه بنیادی نبودند. از دیگر نمونههای دیگر اصلاح طلبی در ایران، همچون عباس میرزا و میرزا تقی خان امیرکبیر نیز چیزی جز اصلاحات غیر بنیادی و فرهنگی محور و تدریجی نمیتوان یافت.[۳]
حتی اگر رضاشاه را بزرگترین اصلاح طلب ایران بنامیم او نیز در نهایت اصلاح طلبی متفاوتی با نظر برنشتاین را نمایش میدهد. به نظر میرسد این اصلاح طلبی ریشه در فرهنگ خود محوری شرقی دارد.[۴] در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران نوشته حسین بشیریه بهطور مشروح در مورد شکست اصلاح طلبی بحث شدهاست.[۵] این ریشههای فرهنگی ساختار مفهومی جدیدی برای اصلاح طلبی در ایران ساخته است.
در ایران شاید تنها کسی که با اندیشههای اصلاح طلبی اصیل آشنا بود و تلاشهایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت، محمد مصدق بود.[۶] البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه کار میدانند با این وجود در واقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلابهایی آگاه بود به سوسیال دموکراتها گرایش پیدا کرده بود.[۷] بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح طلبی را در ایران به شکل مدرن و برنشتاینی آن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، به دفعات از مصدق نقل شده بود که مشی من اصلاح طلبیست. اما با این وجود گرایش او به اندیشههای سوسیال دموکرات و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی باعث شد اصلاح طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به کلی توسط محافظه کاران حذف شود.[۷]
محمد رضا شاه پهلوی
پس از آن دوباره مفهوم اصلاح طلبی دراوایل دهه ۴۰ شمسی توسط محمدرضا پهلوی مطرح شد. او نیز همچون پدرش نتوانست تغییر عمدهای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند. تغییرات فرهنگی و اقتصادی هم آنقدر نبود که بتوان گفت ساختارهای بنیادی آن تغییر کردهاست؛ بنابراین شاه که اصلاحات را ناکام یافتهاست تصمیم میگیرد این ساختارها را با برنامهای به نام انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم پی بگیرد.[۸]
دکتر همایون امینی پسر علی امینی در کتاب بربال بحران بخشی ازین تلاش برای اصلاح را نمایش میدهد و اصلاح طلبی را در ایران نوعی نومحافظه کاری میخواند.[۹]
مفهوم اصلاح طلبی پس از انقلاب ویرایش
نوشتار اصلی: جناح اصلاحطلبان جمهوری اسلامی ایران
اصلاح طلبی اسلام گرا در ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مفهوم دیگری یافت. در اولین دولت انقلاب و پس دولت انتقالی مهدی بازرگان در انتخاباتی آزاد ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری رسید. وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، مدعی اصلاحاتی بنیادی چون دوبارهسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور بود. بسیاری بر این باور بودند که بنی صدر به واسطه تحصیل در فرانسه دارای گرایشهای سوسیال دموکرات بود.[۱۰]
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات
پس از سرنگونی بنی صدر، محافظه کاران و تکنوکراتهای ایرانی حکومت را در دست گرفتند. در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم شده بود. گروه محافظه کارتر و گروه دیگر اصلاح طلبان. چپها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق یا سازمان فداییان خلق نزدیک بودند و پس از انقلاب به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمانهای جدیدی یافتند برای مثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اندیشههای آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تاکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهدین خلق جدا شدند. در این میان در میان روحانیت هم اندیشههای نو اصلاح طلبی هرچند کمرنگتر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. مجمع روحانیون مبارز نمونهای از این گروهها بودند که حامیان چپها در میان روحانیون به حساب میآمدند(مجمع روحانیون مبارز). اما در سال ۱۳۷۶ ه.ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، سید محمد خاتمی با شعار رسمی اصلاحات سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سر کار آمد. دولت اصلاحات در پی آن بود که جامعه مدنی در ایران شکل گیرد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام نامه تحصیلات تکمیلی، شکلدهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود.
تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۲۰۰۰م و وقوع قتلهای سازمان یافته[۱۱] توسط گروههای فشار از جمله همین بحرانها بود. اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسیهای مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. در این میان یکی از بزرگترین احزاب تاریخ بعداز انقلاب یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی تأسیس شد جبهه مشارکت یکی از محوریترین اهرمهای جامعه مدنی ایران در سالهای حاکمیت دولت اصلاحات بشمار می آمد که بزرگترین فراکسیون حزبی را با رویکرد اصلاح طلبی در مجلس ششم راهبری میکرد با این وجود به علت نفوذ سنت و محافظه کاری در بخش عمدهای از دولت اصلاحات و اکثریت مردم ایران و همچنین خروج اصلاح طلبان تندرو از مدار اصلاح طلبی و روآوردن به رویکردهای رادیکال انقلابی و براندازی، اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفاً تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت.[۷] با روی کار آمدن دولت یازدهم، به ریاست حسن روحانی که مورد حمایت اصلاح طلبان بود، جنبش اصلاح طلبی ایران وارد مرحلهٔ جدیدی از حیات سیاسی خود شد و تعداد زیادی از اصلاح طلبان به دولت و عرصه سیاسی کشور بازگشتند.
<< 1 ... 8 9 10 ...11 ...12 13 14 ...15 ...16 17 18 ... 58 >>