جستجو

آمار بازدید یاسین

  • امروز: 44
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 468
  • 1 ماه قبل: 2406
  • کل بازدیدها: 89446
اردیبهشت 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

حدیث

حدیث موضوعی

ایران ما

من کالای ایرانی میخرم

تماس با من

تماس با ما

صفحات: 1 ... 34 35 36 ...37 ... 39 ...41 ...42 43 44 ... 57

1395/06/09

  07:39:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

توکل کن

توکل به خدا در زندگی  (عکس نوشته)

  07:24:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

دعای حجاب حضرت امام محمد تقی (امام جواد) علیه السلام

دعای حجاب امام جواد (ع)
در ذکر بعضی حرزها و دعاهای مختصر؛ اين حرزها و دعاها از كتاب «مهج الدعوات» و«مجتنى» كه هر دو از نوشته‏ هاى رضى الدين سيّد ابن طاووس هستند انتخاب شده‏ اند.

19. دعای حجاب حضرت امام محمد تقی (امام جواد) علیه السلام:

اَلْخالِقُ اَعْظَمُ مِنَ الْمَخْلُوقينَ وَ الرّازِقُ اَبْسَطُ يَداً مِنَ الْمَرْزُوقينَ

آفريننده بزرگتر از آفريدگان است، و روزى ‏دهنده دست بازتر از روزى‏ خورهاست،

وَ نارُاللَّهِ الْمُوصَدَةُ فى عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ تَكيدُ اَفْئِدَةَ الْمَرَدَةِ

و آتش دربسته خدا، در ستونهاى كشيده شده، دلهاى سركشان را آتش زند،

وَ تَرُدُّ كَيْدَ الْحَسَدَةِ بِالاَْقْسامِ بِالاَْحْكامِ بِالّلَوْحِ الْمَحْفُوظِ

و بدانديشى حسودان را بازگرداند، به سوگندها، به احكام، به لوح محفوظ،

وَالْحِجابِ الْمَضْرُوبِ بِعَرْشِ رَبِّنَا الْعَظيمِ

و پرده زده شده، به عرش عظيم پروردگار،

احْتَجَبْتُ وَاسْتَتَرْتُ وَاسْتَجَرْتُ وَ اعْتَصَمْتُ وَ تَحَصَّنْتُ

در پرده شدم، و خود را پوشاندم، و پناه جستم، و چنگ زدم، و پناهنده گشتم

بالَّمَّ وَ بِكهيَّعَّصَّ وَ بِطه وَ بِطسَّمَّ وَ بِحمَّ وَ بِحمَّعسَّقَّ وَ نوُنَّ وَ بِطسَّين

به الم به كهيعس، به طه، به طسم، به حم، به حمعسق، و نون، به طسين،

وَ بِقَّ وَالْقُرْآنِ الْمَجيدِ وَ اَنَّهُ لَقَسَمُ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظيمٌ وَاللَّهُ وَلِيّى وَ نِعْمَ الْوَكيلُ

و ق و قرآن مجيد، به درستى كه آن- اگر مى‏ دانستيد- سوگند بزرگى است و خدا سرپرست من است و نيكو وكيلى است.

  07:23:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

بدون شرح

علت عدم بازگشت ورزشکار ایرانی از برزیل چیست؟/ روایت روحانی از عملکرد دیپلمات های ایرانی/ بالاخره چه کسی مسئولیت حقوق های نجومی را چه کسی می پذیرد؟

 

ویدیوهایی از هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی که در مرز ایران شکار شد /  مستند تکان دهنده تازه از فاجعه منا /  ویدیوهایی از رفیق بازی آقای وزیر برای حفظ مدیران بی کفایت

 

 

 

 

 

 

  07:07:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

سفرحج وشهادت

مأمون خلیفه عباسی که چون سایر خلفای بنی‌عباس از نفوذ باطنی امامان معصوم در بین مردم هراس داشت سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد که یکی از حیله‌های وی برای اینکار ازدواج دخترش با امام بود.

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است .

امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .

مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .

ازدواج امام

مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد .

دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود .

مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهدد.

و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمی دهند، امام جواد نیز بخوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد .

برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه: حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(ع) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند .

امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد.

دوران امامت

امام جواد (ع) در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.

هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت .

از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست .

سفر حج و شهادت

امام جواد (ع) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال 220 هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید.

امام نهم آخر ماه ذیقعده سال 220 هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است .

  07:01:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

نهمین امام شیعیان حضرت امام جواد علیه السلام پسر امام رضا علیه السلام

 

 

 

 امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه به دنیا آمد.

 

نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن حضرت ثبت است .

 
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت . مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای بنی عباس از پيشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . ” از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دايمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد .

 
رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگی برده است ، در تاريخ معروف است ” . از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زيادی سالهای عمر ندارد .

 

باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری پاسخ گفت .

 
برای نمونه ، يکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم : ” عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد . عده ای از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست .

 
خليفه از ما پرسيد : حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند . يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : … و ايديکم الی المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد . دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار .

 
خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی پاسخ آن را مي گويم . اين مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد . خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است ” و ان المساجد لله … ” سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد . معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است .

 
سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری مي گويم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد .

  
اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد .

  
روزی از آنجا که ” يحيی بن اکثم ” به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که پيرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس . يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيی دچار حيرت عجيبی شد .

  
نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند . مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند .

 
اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و … - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسی او را نيز بدانم . ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .

  
اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعنی شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و … بدين سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !

 
شهادت حضرت جواد (ع )
اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است .

 

دوران عمر آن امام بزرگوار25 سال  و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند .

  
علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد .

 
اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بيفتی که نتوانی از آن نجات بيابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای ديگری هم نقل شده است .

 
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسين 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خديجه 7 - ام کلثوم 8 - حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .

 

1395/06/07

  07:45:00 ق.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

آل سعود دندان فاسد همان نوزاد نامشروع رایس است

سلام خدای مهربان 

هیچ وقت کشتارمسلمانان در خیابان 204 منا در روزی که باید شیطان سنگ زده میشدفراموشا نمیکنیم

شایدظاهرا اگر خیابان 215 باز میشد و سد نشده بود این همه قتل عمدی صورت نمیگرفت

ای خدای من قدرت سیاسی ندارم اسلحه هم ندارم تا تمام مقصرین را مجازات کنم 

اما یک چیز ثابت شد 

اگر حضرت ابراهیم علیه السلام خانه تورا بازسازی نمودو مجدد پیامبر عزیز ما هم کعبه را جهت اصلی برای سجده ونماز و تعظیم به تو قرا داد.

همه برای این بود که استقلال وتکامل دین اسلام را به یهودیان  نشان بدهند. ابرهه لشگر کشید داغون شد

این آل ملعون درخیابان 204منا از ماشین پیدا شد تا خودش قتل را ببیند

آیا تمام مسلمانان فهمیدند که داعش اصلی آل سعود است 

 

اما گوش به فرمان صهیونیسم بودن دولت آل سعود باز برای انسانیت خواب آشکارا شد

آلسعود دندان فاسدی است آپاندیس آلوده سرزمین اسلام است ایرانر ه 

1395/05/22

  08:41:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

تبت سوره ای اسرار آمیز

  1. تبت سوره ای که خدای مهربون اولش نفرین میکند ابی لهب و زنش را که پیامبر اسلام را آزار میرساندند آنها پول و فرزندان پسر زیادی داشتند
  2. بریده باد دودست ابی لهب هم منظورش به دلیل آزارهای زشت که بادست وقصد امجام میداد هم منظور همان دوعامل فخرش پول وپسراش که ادامه نسلش بود 
  3. ابی لهب یعنی پدر آتش 
  4. همسرش همکار وهمدستش بود
  5. قرآن معجزه است
  6. سوره وآیاتش رمز دارند
  7. زن وشوهرهای زیادی در این زمان هستند که به جان اسلام مسلمانها افتادند
  8. منظورم فقط زن کلینتون نیست او خرده پاست زیادی بزرگش کردند 
  9. همین روزها حساب خرده پاها را خود خرده پاها میرسند
  10. مگر الیزابت دوم تاکی میخواهد زنده بماند
  11. مسعود رجبی هم که سقط شد رفت
  12. بقیه هم تبت میشوند و سقط میشوند
  13. اصل این است که ما مواظب آدمهای دور ور خودباشیم 
  14. با کدام الگو زندگی میکنیم خدانکند  یکروز ما زن وشوهر های مسلمان  دشمن اسلام شویم
  15. نگو نمیشه انسان اختیار دارد
  16. انسان مغرور و خودخواه وخونریز میشود 
  08:13:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

گوگل حلوا پخش میکنه برای نخبه ها وایده پردازها فکر نکنی قورباغه پزونه حلوا پزونه

گوگل برای دانشجویان خوش ذوق ایرانی خواد دفتر ثبت مدارک وعکس بزنه میگه عکس ها حرف وایده هات روبرام بفرست 

گروه درست کن همه همشاگردی هات رو بگو بیان حلوا پزونه؟

  06:04:00 ب.ظ, توسط یاسین  
موضوعات: یاسین

شهدا الگوی زندگی

چند وقتی است که بازار گفتگو در مورد «سبک زندگی» بالا گرفته و تنور سخن در این زمینه داغ است. این که ما چه شیوه ای را در زندگی خود به کار ببندیم تا مسیر زندگی مان را به خوبی سپری کنیم. در پیچ و خم زندگی، چه طور عمل کنیم تا به سلامتی به کوچه باغ های سرسبز برسیم. چه رنگی به وجودمان بزنیم تا گرد و غبار زندگی آن را تیره و تار نکند. چه آبی در کوزه دلمان بریزیم تا کام تشنه خود و دیگر رهگذران را سیراب کنیم. چه عطری به سر تا پای دلمان بزنیم تا گل زیبای وجودمان همواره معطر و سر سبز باشد و شامه هر ره گذری را بنوازد. چه افقی برای آینده خود، ترسیم کنیم که سراب گونه نباشد و آن قدر مطمئن باشیم که دست دیگران را هم بتوانیم بگیریم و با خود به مقصد برسانیم.
در هیاهوی زندگی امروزی، خیلی ها مانند کلافی سر در گم، گم شده اند و خیلی ها مقصد را فراموش کرده اند. در دریای زندگی بسیاری از افراد، آن قدر امواج گل آلود و وحشتناک هست که تماشای آن چیزی جز اضطراب و پریشانی نصیب اطرافیانشان نمی کند. برخی هم آسمان دلشان، آن چنان آبی و وسیع هست که وقار و آرامش را به دیگران هدیه می دهند؛ حتی با ستاره های زیبای اخلاق نیکوی شان، شب های تاریک بدی های دیگران را زیبا می کنند و جز زیبایی از خود اثری بر جای نمی گذارند.
بهترین سبک زندگی که گم شده خیلی از ماهاست و جای خالی آن در تار و پود زندگی ما به روشنی پیداست، راه و روشی است که بزرگان دینی ما، با بیانات مختلفی آن را مطرح کرده اند و بسیاری از افراد، آن را در زندگی خود به کار بسته اند و آن را نهادینه کرده اند و برخی نیز، با ریختن خون خود به پای این راه و روش، رنگ و بوی زیباتری به آن بخشیده اند.
بی شک کسانی که می خواهند در زمان غیبت امام عصر (عج) بهترین سبک زندگی را به دست بیاورند و به آن عمل نمایند، باید با شاخصه های سبک زندگی مهدوی آشنا شوند. یکی از مهم ترین شاخصه ها در این زمینه «راضی نبودن از وضع موجود و کنده شدن از آن وضعیت» است. معنای روان این شاخصه عبارت است از «مبارز بودن» و این همان نکته ای است که شهدای گران قدر ما همواره به آن توجه ویژه ای داشتند و انتظار را عملاً برای تمام کسانی که چشم به راه امام زمان (عج) هستند، تفسیر کردند. شهدایی که در زمانی نزدیک به زمان ما و در شرایطی مشابه با شرایط زندگی ما، به بهترین سبک، زندگی می کرده اند. شهدایی که گویی مسافرانی از ملکوت بودند و در بین ما آمده بودند تا درس انتظار را به ما بیاموزند و ما را همانند خود از یاران آخر الزمانی امام عصر (عج) نمایند.
اگر ما به روایاتی که در زمینه انتظار و مقام و منزلت منتظران بیان شده است نگاهی گذرا داشته باشیم، به این نکته پی می بریم که ادبیاتی که در این زمینه به کار رفته است، ادبیات حماسه و مبارزه هست. این که امام سجاد (ع) می فرمایند: «هر کس بر دوستی ما در دوران غیبت قائم ما ثابت و استوار بماند، خداوند پاداش هزار شهید از شهیدان بدر و احد را به او ارزانی می دارد» [1] و یا این که امام صادق (ع) می فرمایند: «هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد، همانند کسی است که با حضرت قائم در خیمه اش بوده باشد، سپس حضرت چند لحظه ای درنگ کردند؛ آن گاه فرمودند: نه، مانند کسی است که در خدمت حضرت، شمشیر بزند. سپس فرمودند: نه، همانند کسی است که در پیشگاه رسول خدا شهید شده باشد» [2] و روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد، گویای این مسأله است که ادبیات انتظار، ادبیات مبارزه و جهاد اکبر می باشد. این که «شهید زین الدین» که از افتخارات و قهرمانان ملی ما است این طور بیان می کند که «باید ویژگی یک منتظر را داشته باشیم و منتظر امام زمان باشیم. در زمان غیبت امام زمان به کسی منتظر می گویند که منتظر شهادت باشد. خدایا شهدا در انتظارند، مردم ما در انتظارند، مستضعفین جهان در انتظارند» گویای این مطلب می باشد که درک صحیحی از انتظار داشته است و شاخصه راضی نبودن از وضع موجود رابه خوبی در رفتار و کردار و سبک زندگیش، نهادینه کرده است. وقتی صفحات تاریخ را ورق می زنیم تا بهترین سبک های زندگی را پیدا کنیم، باید صفحات زیبای کتاب زندگی شهدا را با حساسیت ویژه ای ورق بزنیم چرا که به جرأت می توان زندگی زیبای شهدا را به عنوان بهترین الگوی سبک زندگی مهدوی بررسی کنیم، به همین خاطر نباید به شکل سطحی به زندگی شهدا نگاه کنیم بلکه باید با دقت در سطر سطر خاطرات و دست نوشته ها و وصیت نامه های آنان، توجه نماییم تا بهترین راه و روش و سبک زندگی اسلامی را به دست آوریم و با ترویج آن در جامعه، چمران ها، همت ها، جهان آراها، زین الدین ها و باکری های امروزی را شکوفا کنیم.
بدون تردید، همه ناهنجاری جامعه را می توان با الگوبرداری از سبک زندگی شهدا که برگرفته از سبک اصیل اسلامی است، از بین برد، چرا که آنان به خوبی و از روی اصول، زندگی کردند؛ با عقیده، نفس می کشیدند و آگاهانه عمل می کردند و با چشمی باز، مسیر خوشبختی را پیمودند.
اگر کتاب خاطرات شهدا را برداری و آرام آرام ورق بزنی و با تأمل بخوانی، می بینی که «ساده زیستی»، «از خود گذشتگی»، «دوری از ناهنجاری ها»، «رابطه زیبا با پدر و مادر و خانواده»، «استقامت در برابر مشکلات»، «شجاعت و شهامت»، «به فکر دیگران بودن»، «عبادت و بندگی خدوند»، «دوری از شهرت » و… در زندگی آنان موج می زند که هر کدام از این ها نیاز به تدبر و تأمل بسزایی دارد. یکی از زیباترین سبک هایی که در زندگی شهدا جریان داشت این بود که آنان به شدت از شهرت و منیت و مطرح کردن خودشان پرهیز می کردند حتی فرماندهان جنگ، طوری رفتار می کردند که خیلی ها نمی دانستند آنها فرمانده هستند. شهید اسماعیل دقایقی که فرمانده لشکر بدر بود، معمولاً شب ها به چادر رزمنده ها می رفت و چادرها را نظافت می کرد. وی آن قدر خاکی و بی ادعا بود که یکی از بچه ها به او گفته بود: «چرا نیامدی چادر ما را تمیز کنی؟» و شهید دقایقی هم جواب داده بود: «چشم؛ امشب می آیم.»
کمی جلوتر را اگر ورق بزنی شهید «ابراهیم ملکوتی» که فرمانده تیپ امام سجاد (ع) بود را مشاهده می کنی که در مورد خودش و کارهایش خیلی کم حرف می زد و وقتی که از صدا و سیما برای مصاحبه ای از او دعوت شده بود، جواب رد می دهد و این طور می گوید که: «کار برای خدا گفتن ندارد».
چند صفحه جلوتر را اگر باز کنی «شهید علی عاصمی» را مشاهده می کنی که به علت مجروحیت در عملیات آزادسازی بستان در یکی از بیمارستان ها بستری شده است و وقتی که عکاس یکی از مجلات می خواهد از او عکس بگیرد، به او اجازه نمی دهد و می گوید: «من نمی خواهم عکسم توی مجله چاپ شود».
اگر همین طور بخوانی و جلو بروی به وصیت نامه شهید «قنبر آقایی» برخورد می کنی که این طور نوشته است: «پدر و مادر مهربانم…خوش تر آن دارم که قبرم را از زمین برجسته نسازید. فقط طبق معمول مطابق قبور همه محرومین بدون تشریفات باشد».
دیگر در مورد این نکته که بسیاری از آن راست قامتان حتی آرزو داشتند که جسمشان هم گمنام باشد و با گمنامی تمام به دیدار محبوبشان بروند، چیزی نمی نویسم.
آری شهیدان چون بهترین سبک زندگی را انتخاب کرده بودند، وقتی بر زمین می افتادند، ملائکه ها به احترامشان بلند می شدند.
می خواهی بیشتر از سبک زندگی شان بدانی؟ کتاب را نبند. بقیه را خودت ورق بزن و بخوان…

 

پی‌نوشت‌ها:
[1] کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص323
[2] بحارالانوار، ج2، ص126
منبع: ماهنامه امان، شماره 45
 
کلمات کلیدی
سبک زندگی دینی ، سبک زندگی اسلامی ، سبک زندگی مهدوی ، سبک زندگی ، سیره شهدا ، سبک زندگی شهدا ، امام زمان ، منتظر ، انتظار ،

1 ... 34 35 36 ...37 ... 39 ...41 ...42 43 44 ... 57