« النا جان تخم بلدرچین توی یخچال جوجه نمیشود | حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی حادثه تلخ و دلخراش جان باختن کارکنان کشتی نفتکش را تسلیت گفتند. » |
خیلی باحجب وحیا و باوقار کنارقبر نشست کتاب قرآن کوچکی رو زیر چادر مشکی آرلم بازکرد.سوره الرحمن را با صدای دلنشین همیشگی مخصوص خودش رو میخواند.
طبق رسم مراسم ترحیم خانمها یکی یکی برای عرض تسلیت جلو می آمدند و دست میدادند و بعضی ها هم به صورت خود کشیده میزدند .زینب خانم با احترام می ایستاد چادر گره زده دور گردن خانمها را باز میکرد و ازایشان تشکر میکرد و میگفت ان شاالله درشادی هاشان جبران بکنیم .
صدای جیغ و فریاد معصومه دخترش اورا شوک داد فوری خودش را به معصومه رساند معصومه باخشم وگریه خطاب به زنان فامیل میگفت تا الان کجا بودید؟ عمه ،خاله ،…وقتی از درد سرش رو به دیوار میکوبید . ما خجالت میکشیدیم همسایه ها سروصداش را بفهند چرا یکدفعه توی این سی سال از شما خبری نبود . بابام برای شما مرده بودسی سال پیش ولی هنوزم سایه اش بالای سرماست .به خدا به خاطر بابای مظلومم گریه میکنم . وقتی مامانم باکمر دردش جابجاش میکرد کجا بودی . زینب خانم جلوی دهان معصومه را محکم گرفت چون نتوانست آرامش کند محکم به سینه چسباندش و توی بغلش فشار ش داد.فوری از همه عذر خواهی کرد و از اطرافیان خواست یکنفر معصومه را بخانه ببرند .کسی نفهمید وقتی بغلش کرد توی گوشش چه گفت که معصومه آرام شد و با یک خانم رفت توی اتوبوس بشیند. هیئت ی از بنیاد شهید آمدند با دسته گل زینب از ایشان تشکر کرد .قاب عکسی که مرتب و شیک بود برای همسر شهید زینب خانم آوردند داغ زینب تازه شد عکسی ازدوران اوایل ازدواج و خوش قیافه و بدون زخم و باچشمانی پراز شور عشق جوانی دل زینب لرزید عکس را بغل کرد و بی حال شد و افتاد همه خانمها به سمتش آمدند.بلند گوی مراسم آهنگ کجایید ای شهیدان خدایی…را میخواند.من که دیگه نتونستم ببینم چه اتفاقی افتاد.
فرم در حال بارگذاری ...