« دعای معراج | وحدت اسلامی انتی ویروس صهیونیسم » |
یک روز ظهر گرمای دید خردادماه چهارشنبه بود بعد از یک امتحان سخت دانشگاه چون خسته بودم وقتی چندتا خانم سوار تاکسی شدن
من هم سریع کنارشون نشستم موقع حرکت یک لحظه حجاب و پوشش خیلی عجیب بخصوص کامل صورت که فقط یک چشمش پیدا بود
خودم چادر کش دار معمولی میزدم . ازاین حرکت خوشم نیامد موقع پیاده شدن خانم مورد نظر در یک چشم بهم زدنی مرا در بغل گرفت وای دوست چندین ساله قدیمی من که تا پیش دانشگاهی هم از ساعتی کنار هم بودیم دوست صورت مهتابی و خوشکل خودم که از من تپل تر و خیلی قد بلند تر بود .همیشه مانتویی بود ولی نگذاشت توی افکارم غرق بشم گفت عزیزم کجایی ؟ سلام خوبی ؟تازه از
ا
فرم در حال بارگذاری ...