روزگاری بود میوهاش فتنه، خوراکش مردار، زندگیاش آلوده، سایههای ترس شانههای بردگان را میلرزاند، تازیانه ستم، عاطفه را از چهرهها میسترد تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه میکشید و دخترکان بی گناه در خاک سرد زنده به گور می شدند و در این هنگام بود که…
بیشتر »